- غالیه گون
- به رنگ و بوی غالیه، غالیه فام، غالیه رنگ
معنی غالیه گون - جستجوی لغت در جدول جو
- غالیه گون
- غالیه فام. توضیح شاعران آن را صفت زلف و خط آورند
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ظرفی که در آن غالیه ریزند، جای غالیه، کنایه از دهان یا زنخدان معشوق، برای مثال زآن غالیه دان شکّرانگیز / مه غالیه سای و گل شکرریز (نظامی۳ - ۵۱۳)
هر هفت موی
ساییدن غالیه تهیه کردن غالیه، خوشبوی ساختن عطر ساختن
ظرفی که در آن غالیه ریزند، دهان، زنخدان
خورنده غالیه، خورنده سیاهی: قلم غالیه خور (خاقانی)
هر هفت بوی
آنچه بوی غالیه می دهد، برای مثال من و آن جعدموی غالیه بوی / من و آن ماهروی حور نژاد (رودکی - ۴۹۵)
ویژگی آنکه زلف سیاه و خوش بو دارد، سیه موی
برنگ لاله لاله فام لاله وش: حسن تو همیشه در فزون باد، رویت همه ساله لاله گون باد، (حافظ. 73)
به رنگ گل لاله
واشام هر هفت (هر هفت غالیه) گواژ شب